جایی برای رنگینکمان
- سامداد
- Aug 27, 2022
- 3 min read
هفته پیش هفته پراید در کپنهاگ بود که با رژه یا کارناوال پراید به پایان رسید. فکر میکنم همه باید با آن آشنایی داشته باشید. زمانی است برای حمایت و پشتیبانی از جامعه دگرباشان جنسی و آگاهیبخشی و مبارزه برای حقوق و آزادی آنها. اگر نیاز دارید بیشتر بدانید هم که قاعدتا میتوانید در اینترنت جستجو کنید و منابع خوبی پیدا کنید. برای من بهانهای شد اما تا چیزی را که مدتها بود میخواستم بنویسم اینجا بیاورم.
در مدتی که خارج از ایران زندگی میکنم با افراد متعددی که دگرباشان جنسی مینامیمشان، و بیش از همه مردانی که زوج همجنس دارند، به عنوان دوست نزدیک، همکار و… برخورد و آشنایی داشتهام. حالا دیگر به راحتی میتوانم از ویژگیهای رفتاری و ظاهریشان به سرعت بشناسمشان. حتا آنهایی را که به قول خودمانی «تابلو گی نیستند.» در نتیجه، بارها از خودم پرسیدهام، با مقایسه زمان چندین برابر طولانیتری که در ایران بودهام، آیا ممکن است در همه آن زمان، حتا یک مورد هم در حلقه نزدیکان و دوستان من وجود نداشته باشد؟ غیرممکن است! حتما بسیار بودهاند. سعی میکنم به یاد آورم چه کسی بود که رفتار و ظاهرش مطابقت و شباهتی با اینها داشته؛ شاید چند نفری به ذهنم برسند اما نمیتوانم کسی را پیدا کنم که با همین اطمینان بتوانم دگرباش بودنشان را تشخیص بدهم. کسی هم متاسفانه آشکار نکرده. دست کم برای من.
وقتی به این فکر میکنم، این حقیقت تلخ آزارم میدهد که جامعهای اقلیتی -اما نه کمتعداد- هستند که به دلیل همه فشارها، تحقیرها و قضاوتها و حتا تهدیدهایی که از سوی خانواده، جامعه و حکومت متوجهشان است نه تنها هویتشان را پنهان میدارند بلکه در این کار چنان شدتی به خرج میدهند که کاملن به شکل یکی دیگر از افراد «معمولی» یا به تعبیر بهتر «اکثریت» دیده میشوند. پیش خود فکر میکنم شاید حتا خندیدنشان را هم کنترل میکنند تا مثلن مثل گیها نخندند.

در حالی که نیمی از جمعیت ما، زنان، برای برخورداری از پیشپاافتادهترین و بدیهیترین حقوق و آزادیهایشان صدای خود را بلند کردهاند و هر روز با موانع بیشتری روبرو میشوند، راه مبارزه برای حقوق برابر و آزادی برای دگرباشان جنسی در ایران به شکل ناامیدانهای بلند و سخت مینماید. اما این به این معنی نیست که پا در این راه گذاشته نشود. (کما این که گذاشته شده.) و البته نباید منتظر به ثمر رسیدن یکی برای شروع بعدی بود.
یک بار در مورد این نوشته بودم که چقدر ظلم کردن بر دیگران در جامعه ما عادی است، چنان که جای نیمی از جامعهمان که زنان باشد به شدت تنگ شده. در این مورد اما عملن جایی برای این جامعه اقلیت وجود ندارد. اولین قدم در پذیرفتنشان و بازکردن جایشان در جامعه، همین همنشینی با آنها است. اما از طرفی، به این دلیل که مجال زیست واقعی آشکار و بیغش نداشتهاند، وجودشان در تاریکی و برای دیگران با پیشفرضهای خطای اخلاقی درآمیخته و همین، امکان این برخورد را کمتر میکند. چرا که یکی ترجیح میدهد در تاریکی بماند و دیگری بهتر میداند از آن بر حذر باشد. این هم مثالی دیگر است از این که چقدر با وجودمان جای دیگران را تنگ میکنیم. چقدر از حال همدیگر خبر نداریم. چقدر آسان برای هم نسخه میپیچیم اما سخت به حرف هم گوش میدهیم.

پیشنهاد میکنم فیلم پراید (۲۰۱۴، انگلستان) را ببینید که بر اساس داستانی واقعی در اوایل دهه هشتاد ساختهشده وقتی که طبقه تحت فشار دگرباشان جنسی شهری در انگلستان، به حمایت از اعتصاب کارگران معدن میپیوندند. تقابل و همکاری طبقه سنتی کارگران با گروه اقلیت همجنسگرایان بسیار دیدنی است و در نهایت عبرتی تاریخی که اگر اقلیتها و یا طبقات مظلوم و تحت فشار، دست به حمایت یکدیگر، به خصوص در برابر یک نیروی متقابل (حکومت یا جامعه) بزنند راه کوتاهتر و هموارتر خواهد بود.
Comments