top of page

از این سو تا آن سوی پشت بام

  • سامداد
  • Sep 8, 2021
  • 2 min read

[این نوشته از وبلاگ پیشین در اینجا منتشر شده. تاریخ اصلی انتشار اینجا نوشته شده]

نوشته شده در جمعه دوم آبان ۱۳۹۹


این صفحه اول شماره دیروز روزنامه برلینسکه است. قدیمی‌ترین و یکی از پرتیراژترین روزنامه‌های دانمارک. تقابل تیتر اول با خبری مرتبط با ایران و هر دو پیرامون بحث حقوق زنان در صفحه اول بسیار جالب بود.

ree

تیتر اول این است: «#می‌تو مثل زلزله‌ای سیاست دانمارک را تحت تاثیر قرار داده.» که مربوط است به موجی جدید از افشای رسوایی‌های جنسی، همچون دیگر موارد مشابه می‌تو. این موج ابتدا از بحث پیرامون سکسیسم در حوزه رسانه‌ها و سپس در بین سیاست‌مداران در دانمارک آغاز شد و چندی پیش ابتدا به استعفای رهبر بزرگترین حزب متحد حزب حاکم و سپس استعفای شهردار کپنهاگ که عضو حزب بزرگ حاکم سوسیال دموکرات است ختم شد. در عین حال، نخست وزیر که خود زن است و رهبر همین حزب گفته (پایین همان تیتر نوشته شده): من به اندازه کافی تلاش نکرده‌ام و باید انتظار موارد بیشتری را داشته باشیم. اما تیتر کوچک آن بالا وسط: زن ایرانی در دانمارک از همسرش جدا شده اما مسجد نمی‌خواهد طلاق او را تایید کند. کشورمان به سختی وارد اخبار و چه برسد تیتر اول می‌شود مگر در چنین مواردی. این هم موردی است که چندی پیش مطرح شد و کار به احضار سفیر ایران در دانمارک رسید. چرا که دخالت‌های فرهنگی/قانونی کشوری دیگر و اعمال آن بر شهروندانش به حوزه قوانین و ارزش‌های کشور دانمارک وارد شده است. روشن شده بود که بسیاری از مراکز اسلامی و به قول این‌ها «امامان» با قوانین شرع اسلام اقدام به عقد ازدواج یا طلاق می‌کنند که با قوانین دانمارک در مورد ازدواج تقابل و تناقض دارد. روزنامه دو صفحه را به داستان زنی ایرانی با نام مستعار امیره اختصاص داده که پس از یک ازوداج اجباری با مردی که نمی‌شناخته به دانمارک آمده و در چند سالی که این جا بوده زیر فشار و آزار همسرش بوده. حالا که می‌خواهد جدا شود برای اقدام به طلاق یا باید به ایران برود یا اینجا در مسجد و با قوانین شرع اقدام به طلاق کند که اگر همسرش قصد طلاق نداشته باشد کاری از دست آن‌ها هم برنمی‌آید و اگر هم این اتفاق بیافتد حق و حقوقی برای او در طلاق وجود ندارد، چنان که می‌دانیم. اگر چه نمی‌توان با اصل حرکت آگاهی بخشی در مورد آزار جنسی زنان توسط جریان می‌تو مخالف بود اما احساسی‌شدن و تندروی‌های آن هم می‌تواند آفت آن باشد، اگر هنوز دچار آن نشده باشد. در هر صورت، آیا نزدیک‌شدن آن‌ها به لبه پشت‌بام، نمی‌خواهد ما را که خیلی وقت است از این لبه پشت بام افتاده‌ایم، دست کم از جای‌مان بلند کند؟

 
 
 

Comments


bottom of page